هدف داراي محدوديت زماني باشد. Time Bound (T)نقدهاي ديگري هم وجود دارند. مثلاً اينكه آيا واقعاً همهي هدفها كمّي ميشوند؟ فرض كنيد فردي تصميم ميگيرد امسال مسئوليتپذيرتر باشد. آيا اين هدف كوچك يا كماهميتي است؟ قطعاً نه. اما آيا ميتوان آن را به سادگي كمّي كرد؟
يا اينكه اگر يك نفر ميخواهد قدرت تفكر نقادانه را در خود پرورش دهد، چگونه بايد به سراغ هدفگذاري اسمارت برود؟ جز اينكه نهايتاً مجبور ميشود با خودش قرار بگذارد چند ساعت در هفته به كلاس تفكر نقادانه برود يا روزي چند صفحه دربارهي تفكر نقادانه كتاب بخواند؟ آيا اينها معيارهاي خوبي براي يادگيري تفكر نقادانه هستند؟ قطعاً نه.
علاوه بر اينها ميدانيم كه گاهي هدفگذاري در سازمانها باعث ميشود كه فريبكاري و تقلب زياد شود. نمونههاي متعددي وجود دارند كه مثلاً يك سازمان براي فروش محصولات يا خدمات تعميرات خود به شكل اسمارت هدفگذاري كرده و در نهايت فروشندگان و تعميركاران به زيان مشتري كار كردهاند تا به تارگتهاي شركت برسند.
اين مسئله فقط به فريبكاريها و رفتارهاي غيرقانوني شركتها محدود نيست. ما گاهي حتي ممكن است خودمان را هم فريب دهيم. مثلاً فرض كنيد با خودتان قرار گذاشته باشيد شبي ۲۰ صفحه كتاب بخوانيد. الان ۱۶ صفحه خواندهايد و خوابتان گرفته است. يك كتابخوان حرفهاي اين چهار صفحه را براي شبي ديگر و زماني ديگر ميگذارد. چون حاضر نيست كيفيت مطالعهي خود را كاهش دهد. اما وقتي خودتان را به الگوي اسمارت مقيد كردهايد، ممكن است ترغيب شويد اين چند صفحه را سرسري بخوانيد و از كنارشان عبور كنيد تا هدف تعيينشده محقق شود.
click here